تمام تردید های من
در دوستت دارم های تو بی معنا شدند
هرگز تصور نمی کردم
که روزی این چنین به دام عشق گرفتار شوم
و همچون کبوتری دل بریده از دنیا
در بند چشمانت اسیر شوم
هر روز که می گذرد
قلب کوچکم بیش از دیروز تو را می خواهد
آری...
اکنون دیگر بدون عشق تو خواهم مرد
من بیمارعشق توام
و تنها طبیب من
دستان هستی بخش توست
پروانه ی خیالم
هر لحظه شمع چشمانت را می جوید
ولی افسوس که تلاشش بی حاصل است
دنیا را نمی خواهم
آسمان را نمی خواهم
چون تویی دنیای من
و آسمان همان چشمان توست
و حتی نفس هایت، نفس های من است
و اگر روزی دیگربرنیایند
بی شک خواهم مرد
:: بازدید از این مطلب : 1053
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0